هول و هراس مردم، عجیب بود! برخی دستهای خود را روی دهانشان گذارده بودند، ولی سردشان نبود و برخی به گزیدن انگشت خود مشغول! و در حالی که از انگشتانشان خون جاری بود، احساس درد نمی کردند؛ این را از راه رفتن تند و ابروان گره کردشان فهمیدم. یکی مانند مستان، قهقهه می زد و یکی سرش را در میان زانوانش، مخفی کرده بود، به امید اینکه نفهمند و احضارش نکنند! همه ی مردم احضار می شدند و گروه های متفاوت و متعددی صحرای محشر را پر کرده بود؛ وجه تمایز هر دسته، امام آن دسته بود.


موضوعات مرتبط: احکام و دین ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 22 آذر 1394برچسب:, | 20:58 | نویسنده : محمد وکیلی |

مثل همه ی پیرمردهای روستائی، او هم زندگی ساده ی خودش را داشت؛ امّا با یک تفاوت؛ و آن اینکه از بچگی همیشه یک عصا همراهش بود. با همین عصا و همین پا، زندگی کرده بود. ازدواج کرده بود و پا به سن گذاشته بود.
روزی همسر سالخورده اش گفت: «حسین آقا! تو که دیگه پیر شدی. تا جائی هم که از دستمون بر می اومد؛ دکتر و دوا کردیم ولی فائده ای نکرد! همه جا رفته ایم. بیا این آخر عمری، بریم حرم امام رضا و از خودش بخوایم. شاید شفا بده!»
حاج حسینِ پیرمرد، خودش را به مشهد رساند و پرسان پرسان به هر سختی ای بود حرم را پیدا کرد و با همراه دیرینه اش «عصا» به سمت ورودی صحن رفت.
امّا باز، دلِ ساده اش آرام نمی شد. با خودش گفت: «بگذار از خادم حرم هم بپرسم تا اشتباهی نروم!»
ورودی صحن، خادمی سیاهپوش با شال و کلاه مفصّلی ایستاده بود. پیرمرد گفت: «آقا ببخشید! امام رضا کجاست؟! آخه من با خودِ خودِ امام رضا کار دارم!»

خادم که از حرف پیرمرد خنده اش گرفته بود، به شوخی گفت: «اگه با خودِ خودِ امام رضا کار داری، اینجا نیستند! باید بری اون طرف صحن، نزدیک گنبد. بعد از پلّه ها بری بالا. «خودِ» امام رضا زیرِ گنبد نشسته اند!»

پیرمرد در حالی که از صحن خارج می شد؛ با صدای لرزانی که بوی خوشحالی اش تا عرش می رسید، جواب داد: «ممنونم! آدرسی که دادی درست بود! خودِ امام رضا منو شفا داد! خودِ خودِ امام رضا» و خادم را در بُهت و حسرت، تنها گذاشت

شادی، تمام وجود پیرمرد ساده دل را گرفت و با پاهای ضعیفش به سمت دیگر صحن رفت. نزدیک گنبد مطهّر، پله ها را پیدا کرد و در حالی که نفس نفس می زد؛ با خودش گفت: «چیز زیادی نمونده حسین! باید از پله ها بالا بروی!»
کمی عصایش را به زمین کوبید تا برفهای رویش به زمین بریزد. که شاید سبکتر شود!

و خیس عرق، دو سه پله را بالا آمد. ناگهان صدای دلنواز قطب عالم، حضرت علی بن موسی الرضا -که هزاران سلام و تحیّت بر او باد- به گوشش رسید.
_ حاج حسین! آرام باش! تو نمی خواهد زحمت بکشی و بالا بیائی. من پیش تو پائین می آیم!
سرش را بالا آورد و حضرت را دید که بالای پله ها ایستاده اند! قبول کرد و ایستاد تا حضرت پایین آمدند و او را در آغوش گرفتند! بعد نگاهی به پایش فرمودند:
_ خوب حاج حسین! مشکلت چه بود که این همه راه پاشدی و آمدی؟!
با خوشحالی و خستگی گفت: «آقاجان! خدا شما رو خیر بده! از بچگی این پای علیل همراه من بوده. می خواستم یه دستی روش بکشین و شفاش بدین!»
حضرت هم به همان سادگی فرمودند: «باشد! تو را شفا می دهم. بگذار دستی به پایت بکشم تا از این عصا برای همیشه راحت بشی!»
پیرمرد، دستان مبارک حضرت شمس الشموس را روی پاهای نحیفش حس کرد و چشمهایش را بست. بعد، احساس کرد که می تواند بدون عصا راه بیافتد. چشمهایش را گشود و برای آخرین بار، چهره پر عظمت امام بی پناهان را دید و تشکر کرد.
_ آقا! دستت درد نکنه! دستت درد نکنه! الهی بلا نبینی!
و عصایش را برای همیشه انداخت و خوشحال به سمت خروجی صحن رفت. خادم که از حالت پیرمرد، متعجب شده بود؛ فوراً پرسید: «پیرمرد! عصات کو؟!»
پیرمرد در حالی که از صحن خارج می شد؛ با صدای لرزانی که بوی خوشحالی اش تا عرش می رسید، جواب داد: «ممنونم! آدرسی که دادی درست بود! خودِ امام رضا منو شفا داد! خودِ خودِ امام رضا»
و خادم را در بُهت و حسرت، تنها گذاشت.
و این داستان، دهان به دهان، بین خادمان حضرت گشت، تا امروز. هنوز هم اگر از خادمان قدیمی حضرت بپرسید، شاید به یاد داشته باشند.
به قربان قدمهایت ای مولای همه همه خوبی ها. ای خودِ خودِ امام رضا!


موضوعات مرتبط: تشرفات ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 22 آذر 1394برچسب:مشهد,امام رضا,حرم, | 20:12 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 11 آذر 1394برچسب:اربعین,حسین,کربلا,عراق, | 23:11 | نویسنده : محمد وکیلی |

ایشالا امسال هم مثل هر سال یک اربعین باشکوه برا آقامون امام حسین (ع) برگزار کنیم...

یا حسین!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 21 آبان 1394برچسب:حسین,اربعین,94,کربلا, | 13:59 | نویسنده : محمد وکیلی |

 

فقط کافیه یه سرچ بزنین ببینید چی میاد!!! فقط حرفشو میزنیم. فقط میگیم منتظریم.. فقط میگیم دعا میکنیم.. فقط و فقط......

تا حالا شده خدا وکیلی یبار بخاطرش دعا کنی! از ته دل!!! نه برا خودت و مشکلاتی که داری! نه برای گره ی زندگیت! فقط و فقط برای خودش و فرجش دعا کنی!!!!!!

توی این اینترنت هرچی بخای پیدا میشه الا..  ببینید! چه پیشنهادهایی گوگل میده براتون! فقط کافیه بعد کلمه وبلاگ حرف "س" رو بنویسی بعد ببینی چه چیزای دیگه ای رو پیشنهاد میده! واقعا عقبیم! بعد میگیم چرا آقا نمیای!!! اینهمه وبلاگ چرت و پرت بعد حتی یک وبلاگ توی پیشنهاد های گوگل برای مهدی نباشه!!!

فکر میکنید دوران امام صادق نمیتونست امام صادق قیام کنه؟! میدونی چی گفت؟ چند تا گوسفند رو نشون داد گفت اگر حتی من به اندازه این 15یا17 تا گوسفند یار داشتم قیام میکردم!!1 افسووووس

افسوس دل این همه شیعه که حرف شیعه بودنمون دنیا رو ترکونده! مایی که میگیم شیعه علی هستیم! که توی این زمونه داره مثل گوسفند سَر میبرن رو میکشن!

آقا بدجور تنهاس! حق هم داره بگه: شیعیان من ما را به اندازه یک لیوان آب هم نمی خواهند...!

بخدا خیلی حرفه!

شب که میشه تلوزیون رو بزن نگاه بکن... تنهایی لیلا و منوتو و هزارتا کوفت و زهرماره دیگه...  غافل از اینکه آقا داره بخاطر گناهانمون گریه میکنه و از خدا برامون بخشش میخااد..

واقعا دین نگه داشتن توی این زمونه سخته! اینی که گفتن نگه داشتن دین توی آخرالزمان مثل نگه داشتن آتش توی دسته حقیقته! خیابونا رو ببین.. پیاده رو ها!! مطمئن باش تمام اینا رو آقا هم میبینه و دلش خونه ازمون..

خوشا بحال کسانی که آقا ازشون راضیه..

بیاید یبار هم شده دعا کنید و فقط برای فرجش دعا کنید... یا علی

اللهم عجل لولیک الفرج


موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:امام زمان,غربت,انتظار,وبلاگ,دعا,, | 21:51 | نویسنده : محمد وکیلی |

گناه زنا بیشتر است یا استمناء؟؟

زنا و رابطه نامشروع دو جنس مخالف، یکی از مفاسد بزرگ اجتماعی است که باعث خسارت های جبران ناپذیر است به همین جهت اسلام آن ر ا حرام دانسته و با آن شدیداًً مبارزه نموده است ودر قرآن برای آن مجازات های سنگین تعیین شده است. استمنا نیز گناه بزرگی است که در روایات از آن نهی شده است. اما از آنجا که در آیات و روایات فقط اجازه تعزیر مرتکب این گناه را داده اند و مجازات معینی (حد) برای آن تعیین نشده است و نیز به دلایل دیگر می توان نتیجه گرفت که گناه زنا بیش از گناه استمناست.

 


موضوعات مرتبط: احکام و دین ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:زنا,استمنا,گناه کبیره,دانلود,, | 9:30 | نویسنده : محمد وکیلی |


موضوعات مرتبط: مهدویت ، فیلم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 31 مرداد 1394برچسب:تشرف,کربلا,امام زمان, | 14:55 | نویسنده : محمد وکیلی |

 

خود ارضایی چیست؟

ارضا شدن به صورت غیر عادی بواسطه تحریک مجازی توسط عکس فیلم و یا شخصیت و انجام سکس خیالی در ذهن را خود ارضایی می نامند . یکی از بارز ترین مشکلات جوانان به خصوص در ایران به علنت نیاز میل جنسی و عدم دسترسی به جنس مخالف برای ارضا شدن این غریزه پدیده خود ارضایی میباشد این پدیده در زنان ۲۰ در صد بیش از آقایا ن میباشد اما ضررهای وارده بر جسم و روان مردان تا ۵۰ درصد بیش از زنان می باشد بر حسب لذت و امنیت خاطر و محیا بودن محیط و سهولت انجام این عمل اعتیاد به آن بسیار زیاد می باشد و ترک آن بسیار سخت هرگونه خارج شدن منی و انزال از آلت مردانگی بواسطه خود ارضایی باعث می شود تا انرژی زیادی از بدن به هدر رود خواب آلودگی ، احساس خستگی ، بی حوصلگی ، عدم تمرکز ذهن را می توان از مهمترین مشکلات روانی این عمل به شمار آورد .

عذاب سخت جهنم!!!!

 


موضوعات مرتبط: احکام و دین ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 30 مرداد 1394برچسب:خودارضایی,استمنا,گناه کبیره,احكام استمنا,راه درمان خودارضایی,عوارض استمنا, | 8:59 | نویسنده : محمد وکیلی |

یه روز یه مرد عرب رفت پیش پیامبر گفت من یه گناه بزرگی انجام دادم که فکر نمیکنم خدا منو ببخشه پیامبر فرمودند از رحمت خدا نا امید نباش هر قدر گناه تو بزرگ باشه باز رحمت خدا بسیار بزرگتر از گناه توست مرد عرب گفت ولی بازم فکر نمیکنم گناه من بخشودنی باشه پیامبر فرمودند مگر چه گناهی کردی که فکر میکنی این قدر بزرگ باشه مرد عرب شروع کرد به بیان گناهش گفت من روزی در قبرستان بودم که دیدم جنازه ای را برای دفن کردن آوردند و اقوام ان مرده را شناختم و فهمیدم آن مرده جسد یکی از دختران زیبای عرب است منتظر شدم تا او را دفن کردند و رفتند بعد به سراغ قبر رفتم و آن را شکافتم و به آن مرده تجاوز کردم وقتی میخواستم برگردم ندایی شنیدم که گفت خدا تو را لعنت کند که آبروی من رو بردی پیامبر بعد از شنیدن سخنان مرد عرب فرمودند از من دور شو ممکنه عذاب تو من رو هم بگیره مرد از شدت ناراحتی سر به بیابان زد و به درگاه خدا روی آورد آنقدر ناله و زاری کرد تا خداوند از گناه او گذشت و پیامبر وحی کرد که به خبر دهد که بخشوده شد!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 29 مرداد 1394برچسب:, | 18:10 | نویسنده : محمد وکیلی |


موضوعات مرتبط: فیلم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 22 مرداد 1394برچسب:, | 9:58 | نویسنده : محمد وکیلی |


موضوعات مرتبط: فیلم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1394برچسب:گناه,بدترازگناه, | 3:12 | نویسنده : محمد وکیلی |


موضوعات مرتبط: فیلم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 21 مرداد 1394برچسب:, | 10:9 | نویسنده : محمد وکیلی |

عالم صالح، میرزا محمد باقر سلماسی فرزند آخوند ملا زین العابدین سلماسی فرمودند:

جناب میرزا محمد علی قزوینی مردی زاهد و عابد و موثّق بود که میل شدیدی به علم «جَفر» و «حُروف» (از علوم غریبه) داشت و برای بدست آوردن آن سفرها کرده و به شهرها رفته بود. بین او و پدرم رفاقتی وجود داشت.

در اوقاتی که با پدرم مشغول تعمیر شهر و قلعه عسکریّین بودیم، به سامرّا آمد و نزد ما منزل کرد و تا زمانی که به کاظمین برگشتیم همانجا بود، یعنی سه سال میهمان ما بود. رودی به من گفت: سینه ام تنگ شده و صبرم به آخر رسیده است، از تو درخواستی دارم که پیغامی از من به پدرت برسانی.

گفتم: درخواستت چیست؟

گفت: ایّامی که در سامرّا بودم یکبار حضرت حجّت(ع) را در خواب دیدم و از ایشان درخواست کردم علمی که عمر خود را در آن صرف کرده ام (علم جَفر و حُروف) به من تعلیم فرمایند.

فرمودند: «آنچه می خواهی نزد یار و مصاحب توست». و اشاره به پدرت کردند.

عرض کردم: او اسرار خود را از من مخفی می کند.

فرمودند: «اینطور نیست، از او بخواه چون از تو دریغ نخواهد کرد».

از خواب بیدار شدم و برخواستم که نزد پدرت بروم، دیدم از گوشه صحن مقدّس به طرفم می آید. وقتی مرا دید پیش از آنکه چیزی بگویم فرمود: چه زمانی از من چیزی راکه داشته ام خواسته ای و من بخل کرده ام و نداده ام؟!

خجل شدم و سرم را به زیر انداختم و الان سه سال است که ملازم و همراه او شده ام، نه او حرفی از این علم به من فرمودند و نه من قدرت بر سئوال دارم، و تا به حال به احدی ابراز نکرده ام. اگر می توانی این غم و غضّه را از من برطرف کن.

میرزا محمد باقر سلماسی می گوید: از صبر او تعجب کردم و نزد پدرم رفتم و آنچه را شنیده بودم عرض کردم، سپس پرسیدم: از کجا دانستید او نزد امام عصر(ع) شکایت کرده است؟

فرمود: آن حضرت در خواب به من فرمودند. ولی خواب را نقل نکردند.

منبع:  کتاب العبقری الحسان (172:2)


موضوعات مرتبط: تشرفات ، مهدویت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 مرداد 1394برچسب:, | 11:5 | نویسنده : محمد وکیلی |

 

عالم ربانی، آخوند ملا زین العابدین سلماسی نقل نمود:

در حرم عسکریّین(ع) با جناب سیّد بحرالعلوم نماز می خواندیم. وقتی ایشان خواستند بعد از تشهّد رکعت دوم برخیزند حالتی برایشان پیش آمد که اندکی توقف کردند و بعد برخاستند.

همه ما از این کار تعجب کرده بودیم و علت آن را نمی دانستیم و کسی هم جرات نمیکرد سوال کند تا اینکه به منزل برگشتیم. وقتی سفره غذا را انداختند یکی از سادات حاضر در مجلس به من اشاره کرد که علت توقف سیّد در نماز را سوال کنم.

گفتم: نه تو از ما نزدیکتری.

در اینجا جناب سیّد متوجه من شدند و فرمودند: چه می گویید؟

من که از همه جسارتم زیادتر بود گفتم: آقایان می خواهند سرّ ان حالتی که در نماز برای شما پیش آمد بدانند.

فرمودند: حضرت بقیة الله ارواحنافداه برای سلام کردن به پدر بزرگوارشان داخل حرم مطهّر شدند، من از مشاهده جمال نورانی ایشان حالتی را که دیدید پیدا کردم تا وقتی که از آنجا خارج شدند. (68:2 کتاب العبقری الحسان)


موضوعات مرتبط: تشرفات ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : 17 مرداد 1394برچسب:, | 10:36 | نویسنده : محمد وکیلی |
 
 
شبکه های مجازی در زندگی امروز، جایگاه خاصی یافته اند؛ اما سوالی که پیش می آید این است که این شبکه ها در خدمت کدام سبک زندگی اند؟ آیا بیشتر بر شاخصه های جوامع آخرالزمانی منطبقند و یا زمینه ظهور را فراهم می کنند؟!
 





موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : 17 مرداد 1394برچسب:, | 10:36 | نویسنده : محمد وکیلی |


موضوعات مرتبط: فیلم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 مرداد 1394برچسب:, | 22:16 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:, | 22:57 | نویسنده : محمد وکیلی |

 

عالم ربانی، آخوند ملا زین العابدین سلماسی نقل نمود:

در حرم عسکریّین(ع) با جناب سیّد بحرالعلوم نماز می خواندیم. وقتی ایشان خواستند بعد از تشهّد رکعت دوم برخیزند حالتی برایشان پیش آمد که اندکی توقف کردند و بعد برخاستند.

همه ما از این کار تعجب کرده بودیم و علت آن را نمی دانستیم و کسی هم جرات نمیکرد سوال کند تا اینکه به منزل برگشتیم. وقتی سفره غذا را انداختند یکی از سادات حاضر در مجلس به من اشاره کرد که علت توقف سیّد در نماز را سوال کنم.

گفتم: نه تو از ما نزدیکتری.

در اینجا جناب سیّد متوجه من شدند و فرمودند: چه می گویید؟

من که از همه جسارتم زیادتر بود گفتم: آقایان می خواهند سرّ ان حالتی که در نماز برای شما پیش آمد بدانند.

فرمودند: حضرت بقیة الله ارواحنافداه برای سلام کردن به پدر بزرگوارشان داخل حرم مطهّر شدند، من از مشاهده جمال نورانی ایشان حالتی را که دیدید پیدا کردم تا وقتی که از آنجا خارج شدند. (68:2 کتاب العبقری الحسان)


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:, | 22:28 | نویسنده : محمد وکیلی |

 دعای عهد دعایی جهت برقراری ارتباط بین ما و حضرت مهدی ارواحنا له الفداء است. در این دعا با آن حضرت عهد و پیمان می‌بندیم، قول و قرار می‌گذاریم که یک سری کارهایی را انجام دهیم و در جهت تشکیل حکومت عدل مهدوی زمینه سازی کنیم. این دعا تابلوی روشن را فرا روی فعالیت‌های ما قرار می‌دهد.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:, | 18:58 | نویسنده : محمد وکیلی |

هدیه به روح شهید حسین یاری نسب فرمانده گردان حنظله

 

بیسیم‌چی گردان حنظله حاج همت را خواست.

حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.

صدای ضعیف و پر از خش خش … را از آن سوی خط شنیدم که میگوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام میشود. عراقی‌ها عن‌قریب میآیند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظی میکنم.

حاج همت همانطور که به پهنای صورت اشک میریخت، گفت: بیسیم را قطع نکن… حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن.

صدای بیسیم چی را شنیدم که میگفت: سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسین‌وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ

۳۰۰ تن از رزمندگان گردان حنظله درون یکی از کانال‌ها به محاصره‌ی نیروهای عراقی در میآیند.آنها چند روز را صرفا با تکیه بر ایمان سرشار خود به مبارزه ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و با عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:, | 18:55 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 14:48 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 18 تير 1394برچسب:, | 13:55 | نویسنده : محمد وکیلی |

بسم الله الرحمن الرحیم

.جنبش مصاف در نظر دارد جهت گسترش مفاهیم مهدوی و مصاف خستگی ناپذیر با دشمنان اسلام با تکمیل و گسترش تیم کلیپ سازی خود حرکتی دریاگونه را در فضای سایبر و اینترنت آغاز کند.

لذا از تمام کسانی که مشتاق به فعالیت و همکاری در این زمینه هستند دعوت میشود تا نمونه کار خود را با شرایط زیر از تاریخ 15تیر 1394 تا 30 تیر1394 به آدرس clip@masaf.ir ارسال نمایند.

1-تسلط کامل بر یکی از نرم افزارهای ادیت فیلم از قبیل (ادیوس ، افترافکت ، پریمیر)
2-زمان کلیپ های ارسالی 2 تا 5 دقیقه باشد.
3- حجم فایل ارسالی نهایتاً 100 مگابایت باشد.
4- موضوع آزاد میباشد.


التماس دعای فرج


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 تير 1394برچسب:, | 23:24 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 تير 1394برچسب:, | 11:45 | نویسنده : محمد وکیلی |

در آستانه ولادت با سعادت حضرت بقیة الله العظم هستیم...

بعد شب قدر، نیمه شعبان بزرگترین شبه!

التماس دعا


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 5 خرداد 1394برچسب:, | 14:51 | نویسنده : محمد وکیلی |

 

مولا امیر مومنان علی (ع) میفرمایند : اهل بهشت ، به جایگاه شیعیان ما ، به گونه ای که انسان ، به ستارگان نگاه میکند ، نظر میکنند. بحارالانوار جلد 8 صفحه 147 حدیث 77


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, | 9:6 | نویسنده : محمد وکیلی |

شاید بعضی ازشما دیده باشیدبرخی ائمه جماعات دررکوع آخر نمازشان این ذکر رامیگویند:«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏

مُحَمَّدٍوَالِ مُحَمَّدٍوَتَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم».این دستورالعملی است که خودآقا امام عصر(عج

الله)دردیدار باآیت الله مرعشی نجفی به ایشان فرمودندکه دررکوع های نماز بویژه رکوع اخر تاکید کردند بخوانید

ترجمه آن ذکر این است:بارالها درودبرمحمدوآلش بفرست وبرعجز وناتوانی مارحم کن وبه حق محمد وآل او به

داد ما برس

اما ماجرای ملاقات آیت الله مرعشی نجفی باامام زمان(عج)....


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 8 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:45 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 5 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:15 | نویسنده : محمد وکیلی |


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 11:5 | نویسنده : محمد وکیلی |

«««« إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا »»»»

ديگران ظهورش‏ را دور مى‏بينند،و ما نزديك مى‏بينيم


موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1398برچسب:دعای عهد,عهد,دعا,امام زمان,, | 10:8 | نویسنده : محمد وکیلی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ایران دانلود سنتر