چند سوال زیبا وجوابهای آن
ضرورت وجود امام؟؟
سعدبن عبدالله قمی میگوید: در آن جلسه که به حضور امام حسن عسگری(ع) رسیدم، از امام زمان(ع) که در دامان پدرش نشسته بود، پرسیدم: مولای من، علت چیست که مردم نمیتوانند امام زمانِ خود را انتخاب کنند؟ (گویا در پرسش به این نکته اشاره شده است که چگونه بعد از مدت کوتاهی از وفات پیامبر(ع)، مردم دچار اشتباه شدند و ابابکر را به خلافت برگزیدند؟)
امام زمان(ع) فرمودند:
آیا آن شخصی که توفیق انتخاب امام حقیقی خود را ندارد، انسان مصلح و پاکی است، یا انسان فاسدی است؟
عرض کردم: انسان مصلحی است.
آن حضرت پرسیدند: آیا امکان این است که این شخص، با این که انسان صالحی است، به گمان خودش، فردی را که نمیداند در واقع صالح است یا فاسد، بدون خیر از صالح بودنش، به عنوان فرد صالح انتخاب کند؟ عرض کردم: آری. «چنین امکانی وجود دارد.»
آن حضرت فرمود: «این همان پاسخ پرسش توست، کمکت کردم تا به پاسخ تحقیقی پرسش خود برسی. حالا «اگر به همین روش استدلال کنم» آیا عقلت چنین استدلال را میپذیرد؟ عرض کردم: آری!
آن حضرت فرمود: بگو ببینم! در مورد پیامبراین که برگزیدة خدا هستند و دارای کتاب آسمانی نیز میباشند و خداوند آنها را از طریق وحی و نیز دادن مقام عصمت، مورد تأیید و رحمت خویش قرار داده است. چرا که آنان بزرگان قوم خود بوده و هدایتیافتهتر از آن بودند و آزاد بودن آنان در انجام وظایف، نیاز به اثبات داشتاه باشد که از جملة آنان حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) را میتوان نام برد، حالا با توجه به رشد کمال عقلی حضرت موسی و حضرت عیسی(ع) و با توجه به این که آنان در زنتدگی دارای اختیار و اراده بودهاند، آیا این امکان وجود داشت که آنان، کسانی را که در واقع منافق بودهاند، به گمان خود صالح تشخیص داده و به عنوان مؤمن انتخاب کنند؟
عرض کردم: خیر. «امکان ندارد آنان چنین اشتباهی مرتکب شوند.»
آن حضرت فرمود: «پس خوب گوش کن» این موسی کلیمالله است و سخن گویندة با خداوند است که با همة رشد عقلی و کمال علمی و با این که وحی بر او نازل میشد، از بین بزرگان قوم خود و چهرههای سرشناس نظامیع که نسبت به ایمان و اخلاص آنان هرگز شک نداشت، برای ملاقات با خداوند هفتاد نفر را انتخاب کرد.
اما جریان برعکس شد. یعنی او منافقین را انتخاب کرده بود «و خود نمیدانست» چنان که قرآن کریم میفرماید: «موسی از قوم خود، هفتادهزار نفر از مردان را برای میعادگاه ما برگزید، و هنگامی که زمینلرزه آنها را فراگرفت، «و هلاک شدند» و گفت: پروردگارا، اگر می خواستی، میتوانستی آنها و من را پیش از این هلاک کنی، آیا ما را به آنچه بیخردهای قوم ما انجام دادهاند، هلاک میکنی؟! این جز آزمایش تو چیز دیگری نیست، که هر کس را بخواهی « و مستحق بدانی» به وسیلة آن گمراه میسازدی، و هر کس را بخواهی «و شایسته بدانی»، هدایت میکنی، تو ولی ما هستی، پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن که تو بهترین آمرزندگانی.»[1]
انکار حضرت مهدی(ع) !
اسحاق بن یعقوب کلینی گوید: سؤالاتی را از طریق محمدبن عثمان عمری «نایب خاص دوم حضرت» خدمت حضرت فرستادم و حضرت جواب آنها را برایم ارسال کردند:
یکی از پاسخها به این شرح است:
اما ما سألت ارشد الله ثبتک ...
اما در خصوص انکار وجود من از طرف برخی از خویشاوندان (عموها و غیره) بداتن که میان خداوند متعال و بندگانش قرابت و خویشاوندی نیست و هرکس که مرا انکار کند از من نیست و راهِ او، راه پسر نوع (ع) است.
در مورد جعفر عمویم و فرزندانش، وضع آنان همانند برادران حضرت یوسف (ع) است.[2]
آیا ظهور نزدیک است؟
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای زاهدی در کتاب خود، شیفتگان حضرت مهدی(ع)، نقل کردهاند که: حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمدباقر ملبوبی صاحب کتاب «الوقایع والحوادث» خوابی را که خود از مرحوم آیتالله سیدمحمد هاشمی گلپایگانی شنیدهاند، طبق درخواست نویسنده چنین مرقوم فرمودند:
حجه الاسلام مرحوم سیدمحمد گلپایگان فرزند آیتا... سیدجمال گلپایگانی (قدسسره) فرمود: پس از فوت مرحوم پدرم، شبی در خواب دیدم حضورشان مشرف شدم و ایشان در اطاق مفروش به زیلو و فاقد اثاثیه نشستهاند. گفتم: پدر، اگر خبری نیست ما هم به دنبال کارمان برویم؟ وضع طلبگی در گذشته و حال همین است که به چشم میخورد.
فرمود: پسر، حرف مزن! هماکنون ولی امر (روحیفدا) تشریف میآورند. آنگاه پدرم از جا بر خاست. متوجه شدم محبوب کل عالم، حضرت ولی عصر(ع) تشریف آوردند.
پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از اینکه من حرفی بزنم، حضرت فرمودند: سیدمحمد، مقام پدرت این حجرة محقر نیست، بلکه مقامش آنجاست، به محل مورد اشارة دست حضرت نگاه کردم، قصری باشکوه و ساختمانی باعظمت- که یدرک و لایوصف است- دیدم خوشحال گردیدم.
عرض کردم: یابن رسولالله، آیا وقت ظهور مبارک رسیده است تا دیدگان همه به جمال و حضورت روشن شود؟
فرمود:
«لم تبق من العلامات الا المحتومات و ربما اوقعت فی مده قلیله، فعلیکم بدعاء الفرج»
یعنی از علائم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و شاید آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد، پس بر شما باد که برای فرج دعا کنید.[3]
[1] سورة اعراف، آیة 155، «و اختار موسی» و همان، ص 46.
[2] ر. ک: کمال الدین، ص 484، ح 4؛ الغیبه شیخ طوسی، ص 290 ، ح 247؛ الخرائج و البحرائج، ج 3، ص 1113؛ ح 30، بحار، ج 50، ص 227، ح 1 و ... و همان، ص 85.
[3] شیفتگان حضرت مهدی(ع)، ج 1، ص 184 و همان، ص 98.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: